شعر از نو و سنتی بودن خود خسته شده است.
شعر از گیر افتادن در چین و شکن موی یار ناراحت است.
شعر از توصیف ارتباط شمع و گل و پروانه میسوزد.
شعر از محفل فال و فالگیران ناراضی است.
شعر از صله پادشاهان و پاداش ثروتمندان، فقیر است.
شعر از نسخه های سفارشی و همایش های های فرمایشی بیزار است.
شعر از زیستن در انبوهی از ابهام و ایهام خسته شده است.
شعر از صنایع ادبی جورواجور و وزن و قافیه حال بدی دارد.
شعر از مشاعره و حروف الفبای اول و آخر بیت ها ناخوش است.
شعر از خاک خوردن در لابلای کتاب های دیوان اشعار بیمار است.
شعر از زیر و رو کردن ابیات و مصرع های قدیمی برای پیداکردن هیچ در عذاب است.
شعر از تاریکی محافل شب شعر و خاطره بازی شاعرانه میترسد.
شعر از شعر خوانی های تکراری و به به و چه چه های تعارف گونه خوشش نمیآید.
شعر از زندگی در سالاد کلمات و پارکینگ جمله ها احساس خوبی ندارد.
شعر از ابزاری بودن برای بیان اندیشهای معیوب و ناقص بیزار است.
دوران شعر حداقلی سر رسیده است.
شعر حداقلی پایان یافته است.
شعر در خدمت زبان است زبان حداکثری.
به دوران جدید شعر خوش آمدید.
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |