فردوسی در شاهنامه ماندگار خویش به فرهنگ ایرانی و حکمت خسروانی میپردازد و تاریخ اساطیری ایران باستان را به تاریخ حکمت و عرفان پارسایان پارسی پیوند میزند. یکی از اعتقادات اصلی فردوسی در شاهنامه، دریافت تلاقی میان «حکمت خسروانی و فره ایزدی در نظام شهریاری ایران باستان» با «ساختار فلسفه ولایت و عصمت در شیعه امامیه اثنی عشریه» و بسط این رابطه باطنی است. فردوسی جهان اساطیری ایران باستان و روایات تاریخی را به عنوان ظرفی برای بیان مظروف حکت باطنی ولایت و امامت برگزیده است.
فردوسی دریافته است که فره ایزدی در نظام پادشاهی ایران باستان که از شهریاری به شهریار دیگر منتقل میشود، همان ولایت است که در میان ائمه دوازده گانه شیعه جابه جا میشود. به همین جهت صاحبان فره ایزدی در شاهنامه، مورد الهامات ایزدی قرار میگیرند، چنان که ائمه اثنی عشر صاحب الهامات قدسی رحمانی هستند و به نوعی صاحب وحی تعریفی هستند و البته این نوع وحی را نباید با وحی تشریعی خلط کرد؛ چراکه اولیای دوازدهگانه شریعت نوینی بنیان نمیکنند بلکه به بسط شریعت نبوی که با وحی تشریعی به پیامبر خاتم (ص) رسیده است، میپردازند. از دیدگاه فردوسی، حاکم تنها برای فراهم کردن نیازهای جسمانی مردم حکومت نمیکند. بلکه یکی از اهداف عالی هر حکومتی رهنمون کردن مردم به یزدان است. بنابراین تعالی دادن به رعایا یکی از اهداف حاکم است که تا خود او انسانی متعالی نباشد، نمیتواند مردم را به تعالی برساند.
به یزدان بود خلق را رهنمای
سر شاه خواهد که ماند به جای
جهان بی سر و تاج خسرو مباد
همیشه بماناد جاوید و شاد
همیشه تن آباد با تاج و تخت
ز درد و غم آزاد و پیروز بخت
از نظر حکیم طوس، «حکومت توحیدی» حکومت پاکان است و حکمرانی جز پاکان را شایسته نیست. آنکه از دایره توحید برون است ناپاک و دون است. پاکی و توحید آیین فریدون است و کفر و شرک سیره ضحاک ناموزون است که پایههای سلطنتش بر دریای خون استوار بود و از مغز جوانان ایران زمین تغذیه میکرد؛ از این رو وقتی فریدون، ششمین پادشاه ایران، حکومت ضحاک را از بین برد و در بغداد به کاخ او وارد میشود، همه ساکنان کاخ را امر میکند تا غسل و توبه کنند و سپس به توحید گرایند.
بفرمود شستن تناشان نخست
روانشان پس از تیرگیها بشست
ره داور پاک بنمودشان
از آلودگیها بپالودشان
که پرورده بت پرستان بدند
سراسیمه پرسان مستان بدند
در بیان شاهنامه، اولین حکومتی که تاریخ ایران زمین آن را ثبت کرده، حکومت کیومرث است که 30 سال تداوم داشته است. کیومرث نخستین پادشاهی است که مردم را تحت تعلیم و تربیت قرار داد و پوشش و خورش را به مردم آموخت. او حکومتی عادلانه داشته و مردم در سایه او در آرامش زندگی میکردند. اولین جنگ کیومرث با اهریمن است و سیامک، فرزند کیومرث در این راه شهید شد. او به امر پروردگار برای ریشه کن کردن اهریمنان، لشکر بزرگی تدارک دید و لشکر اهرمنان را درهم شکست.
اولین پادشاه ایران در بیان فردوسی نه تنها موحد است، بلکه ارتباط معنوی و وحیگونه با یزدان دارد و مورد خطاب او قرار میگیرد. تمدن پادشاهی که فردوسی بیان کرده است، با آنچه ما از پادشاه در ذهن داریم، متفاوت است. آن پادشاهان ایرانی نه تنها مظهر دیکتاتوری نیستند بلکه سایه حق و نور خدایند.
باری! چنین است که فردوسی هم پارسایان پارسی و شهریاران اسطوره ای را میستاید و هم ائمه تشیع را:
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی
که من شهر علمم، علیام در است
دُرُست این سخن قول پیغمبر است
گواهی دهم کاین سخنها از اوست
تو گویی دو گوشم پر آواز اوست
علی را چنین گفت و دیگر همین
کزیشان قوی شد به هر گونه دین
منم بنده اهل بیت نبی
ستاینده خاک و پای وصی...
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و علی گیر جای
گرت زین بد آید، گناه من است
چنین است و این دین و راه من است
برین زادم و هم برین بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
دلت گر به راه خطا مایل است
تو را دشمن اندر جهان، خود دل است
نباشد جز از بیپدر دشمنش
که یزدان به آتش بسوزد تنش
هر آنکس که در جانش بغض علیست
ازو زارتر در جهان زار کیست
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |