من ایرانیم، آرمانم شهادت
تجلیی هستیست، جان کندن من
به خون گر کشی خاک من، دشمن من
بجوشد گل اندر گل از گلشن من
تنم گر بسوزی، به تیرم بدوزی
جدا سازی ای خصم، سر از تن من
کجا میتوانی، ز قلبم ربایی
تو عشق میان من و میهن من
مپندار این شعله افسرده گردد
که بعد از من افروزد از مدفن من
نه تسلیم و سازش، نه تکریم و خواهش
بتازد به نیرنگ تو، توسن من
کنون رود خلق است، دریای جوشان
همه خوشهی خشم شد، خرمن من
جز از جام توحید هرگز ننوشم
زنی گر به تیغ ستم، گردن من
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |