ای خطـه ایران مـیهـن ای وطـن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من
تا هست کنار تو پر از لشگر دشـمن
هـرگـز نـشـود خــالـی از دل مــحـن من
دردا و دریغا که چنان گشتی بر برگ
کـز یــافـتـه خـویـش نـداری کـــفـــن من
بـسـیـار سـخـن گـفتم در تعزیت تو
آوخ که نـگــریـــانــد کـس را ســـخــن من
و آنـگاه نیوشند سخنهای مرا خلق
کـز خـون مـن آغـشـتـه شود پیرهن من
و امروز همی گویم با محنت بسیار
درد او دریـــغـــا وطــــن مـن وطــــن من
آنچه کورش کرد و دارا و آنچه زرتشت مهین
زنده گشت از همت فردوسی سحر آفرین
نام ایران رفته بود از یاد تا تازی و ترک
ترکتازی را برون راندند لاشه از کمین
شد درفش کاویانی باز برپا تا کشید
این سوار پارسی رخش فصاحت زیر زین
آنچه گفت اندر اوستا زرتشت و آنچه
اردشیر پاپکان تا یزدگرد به آفرین
زنده کرد آن جمله فردوسی به الفاظ دری
این است کرداری شگرف, این است گفتاری متین
ای حکیم نامی ای فردوسی سحر آفرین
ای بهر فن در سخن چون مرد یک فن اوستاد
شور احیای وطن گر در دل پاکت نبود
رفته بود از ترک و تازی هستی ایران به باد
خلقی از تو زنده کردی ملکی از نو ساختی
عالمی آباد کردی خانهات آباد باد
کجا رفتند ایران پرستان؟
خوش آن روزگار همایون ما
خوش آن بخت پیروز و میمون ما
کجا رفت هوشنگ و کو زرتشت؟
کجا رفت جمشید فرخ سرشت؟
کجا رفت آن کاویانی درفش؟
کجا رفت آن تیغهای بنفش؟
کجا رفت آن کاوه نامدار؟
کجا شد فریدون والا تبار؟
کجا شد هخامنی کجا شد مدی؟
کجا رفت آن فره ایزدی؟
کجا رفت آن کوروش دادگر؟
کجا رفت کمبوجی نامور؟
کجا رفت آن داریوش دلیر؟
کجا رفت دارای بن اردشیر؟
دلیران ایران کجا رفتهاند؟
که آرایش ملک بنهفتهاند
بزرگان که در زیر خاک اندر اند
بیایند و بر خاک ما بگذرند
بپرسند از ایندر که ایران کجاست؟
همان مرز و بوم دلیران کجاست؟
بینند که اینجای مانده تهی
ز اورنگ و دیهیم شاهنشاهی
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |