حکمت خسروانی به ایران باستان باز میگردد و هنوز برای دنیای امروز ما حرف تازهای دارد، به خصوص در عصری که در جهان اسلام شاهد شیفت پارادایمی هستیم، زیرا مبانی فلسفه اسلامی نادیده گرفته شده است. مساله تروریسم سبب شده که عرصه برای بحث فلسفی تنگ شود و در نتیجه ضرورت یک شیفت پارادایمی احساس میشود. من معتقدم اگر نقادانه و با دانش امروزی نگاه کنیم، میتوانیم عناصری از حکمت خسروانی بیابیم که حداقل برای بازسازی اخلاقی که نابود شده یا در حالی نابودیست، از آن استفاده کنیم. زیرا حکمت خسروانی اساسا عملی و تحققی است. در فلسفه ایرانی نمیتوانیم حتی از نظر کار علمی نظر و عمل را به سادگی از یکدیگر جدا کنیم. البته لازم است که به این فلسفه نگاه نقادانه باشد، در غیر این صورت باید آن را موزهای دید. اما واقعیت این است که در حکمت خسروانی تمایلی به نو شدن دیده میشود، خصوصا که نو شدن یکی از اصول بنیادین حکمت خسروانی است.
گفته شد که حکمت خسروانی بر خلاف فلسفه یونانی آمیخته به دین است، اما لازم است تاکید شود نگرش دینی آن کاملا از جهاتی با ادیان متفاوت است. مساله بعدی این است که مهمترین تحریفهایی که در مورد آن صورت دادهاند، متهم کردن آن به ثنویت است، در صورتی که وقتی متون اصلی را میخوانیم بارها وحدانیت را شاهدیم، علت نیز آن است که برای درک ایران باستان سلسله مراتب ایزدان و پهلوانان را بفهمیم. زیرا معنای ایزد و پهلوان با آنچه بعدا از این مفاهیم رایج شد، متفاوت است.
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |