در این اپیزود از پادکست و کانال یوتیوب داکس، به رابطه عمیق، پیچیده و دوطرفه میان دو تمدن بزرگ ایران و یونان باستان میپردازیم. فراتر از روایت معمول جنگهای ایران و یونان، این اپیزود به تأثیرات متقابل فرهنگی، علمی و فلسفی این دو تمدن میپردازد – رابطهای که گاهی دشمنانه و گاهی دوستانه، اما همواره تأثیرگذار بوده است.
برخلاف تصور رایج، ایران و یونان باستان از نظر سیاسی در یک سطح نبودند. ایران هخامنشی نخستین امپراتوری بزرگ جهان بود که سرزمینهای وسیعی را در بر میگرفت، در حالی که یونان مجموعهای از دولتشهرهای کوچک و پراکنده بود. جالب اینجاست که بخشهای یونانینشین آسیای صغیر (غرب ترکیه امروزی) خود بخشی از امپراتوری هخامنشی بودند و دشمنی اصلی با دولتشهرهای یونان اصلی مانند آتن و اسپارتا بود.
جنگهای ایران و یونان همچون سریالی طولانی از سال ۴۹۹ تا ۴۴۹ پیش از میلاد ادامه داشت. در ماجرای کورش کوچک و “نبرد کوناکسا”، ده هزار سرباز یونانی به رهبری شاهزاده ایرانی علیه اردشیر دوم شورش کردند. گزنفون (زنوفون)، فیلسوف معروف یونانی، یکی از فرماندهان این سپاه بود که بعدها کتاب “آناباسیس” را نوشت و جزئیات ارتش و فرهنگ ایران را ثبت کرد. همین زنوفون بعدها کتابی در ستایش کورش بزرگ نوشت که نشان میدهد رابطه یونانیان با ایرانیان پیچیدهتر از یک دشمنی ساده بوده است.
نبرد کوناکسا
یکی از حقایق کمتر شنیده شده، حضور مغان زرتشتی در لحظه مرگ افلاطون است. در طومارهای پیدا شده در کتابخانه Villa dei Papiri در شهر هرکولانوم (مدفون شده زیر خاکستر آتشفشان وزوویوس)، سندی به دست آمده که نشان میدهد در لحظه مرگ افلاطون، گروهی از مغان ایرانی دور او را گرفته و مراسم نیایش ایرانی برای او به جا آوردهاند.
پژوهشها نشان میدهد که پس از قتل گئومات مغ به دست داریوش و جشن “مغکشان” (Magophonia)، بسیاری از مغان زرتشتی از ایران به یونان پناه بردند و در آنجا به تبلیغ آموزههای خود پرداختند. شواهد نشان میدهد افلاطون و ارسطو هر دو به تعالیم ایرانی و کلدانی علاقهمند بودند.
در زمینه پزشکی، تأثیرات متقابل چشمگیری وجود داشته است. جالب اینجاست که پادشاهان هخامنشی پزشکان یونانی را به پزشکان ایرانی ترجیح میدادند. داریوش بزرگ پزشکی یونانی به نام دوموکدس داشت و اردشیر دوم، پزشکی یونانی به نام “کتزیاس” که ۱۷ سال در ایران زندگی کرد و بعدها کتاب “پرسیکا” را درباره تاریخ ایران نوشت.
نظریه چهار خلط بدن (خون، بلغم، صفرا و سودا) در پزشکی یونانی به احتمال زیاد از اعتقاد ایرانیان باستان به چهار عنصر (آب، زمین، آتش و باد) نشأت گرفته است. این مفاهیم ابتدا از ایران به یونان رفته و سپس در قالب آثار بقراط و جالینوس به ایران بازگشته و در دانشگاه جندیشاپور جایگاه ویژهای یافته است.
پس از حمله اسکندر مقدونی و فروپاشی هخامنشیان، سلوکیان (یونانیتبار) حدود صد سال و سپس اشکانیان (ایرانیتبار اما متأثر از فرهنگ یونانی) حدود ۵۰۰ سال بر ایران حکومت کردند. در این ۶۰۰ سال، بسیاری از آداب و رسوم یونانی در ایران رواج یافت، تا جایی که در شهرهای بلخ، سغد و مرو مردم به یونانی صحبت میکردند و حتی سکههای آن دوران به خط یونانی است.
برخی از این آداب، مانند “پدراستیا” (شاهدبازی)، در جامعه ایرانی جنجالبرانگیز بود و همین امر یکی از دلایلی بود که اردشیر بابکان، بنیانگذار سلسله ساسانیان، با شعار پاک کردن فرهنگ یونانی از ایران به قدرت رسید و تلاش کرد شهرهای یونانینشین و رسوم یونانی را از بین ببرد.
بررسیهای دانشمندانی چون مارتین لیچفیلد وست، مولتون، مسینا و زنر نشان میدهد که فلسفه و علم یونان تحت تأثیر اندیشه ایرانیان نیز بوده است. متأسفانه به دلیل از بین رفتن بسیاری از منابع ایرانی، امروزه تنها میتوانیم از طریق منابع یونانی و برخی شواهد باستانشناسی به این تأثیرات پی ببریم.
نکته جالب اینجاست که تأثیرپذیری دانشمندان ایرانی از یونان هرگز تقلید کورکورانه نبود. آنها همواره راه مستقل خود را میساختند. ابوریحان بیرونی با وجود استفاده از نظریات ارسطو، هشت اثر مستقل در نقد او نوشت. فارابی که به “معلم ثانی” پس از ارسطو معروف شد، تغییراتی در فلسفه افلاطون ایجاد کرد. ابن سینا “حکمت مشرقیه” را پایهگذاری کرد و سهروردی با بازآفرینی اندیشههای باستانی زرتشت و حکمت خسروانی، حکمت ایرانی را از سایه فلسفه یونانی خارج ساخت
این اپیزود بخشی از مجموعه سهگانه “جریان فرهنگی میان ایران و تمدنهای باستانی” است. در اپیزود قبلی به جریان فرهنگی بین ایران و هند و داستان هزار و یک شب پرداختیم و در اپیزود بعدی به رابطه ایران و چین باستان خواهیم پرداخت.
پیمان بشردوست، سازنده پادکست و یوتیوب داکس، در این اپیزود تصویری متفاوت از رابطه دو تمدن ارائه میدهد – روایتی از تعامل عمیق فرهنگی که نشان میدهد تمدن بشری همچون رودخانهای است که از چشمههای متعدد سیراب میشود. ایران، این چهارراه تمدنها، نه فقط گیرنده، بلکه فرستنده دانش و حکمت نیز بوده است.