نمي توان ادعا کرد که زبـان به قدمت بشر است ولي قطعاً اين مسئله واقعيت دارد که زبان و جامعه انساني از هم جدايي ناپذيرند. هر جا که گروهي از انسانها وجود دارد، زبان هم هست. تکنولوژي ممکن است پيشرفته يا ساده باشد ولي زبان هميشه پيچيده بوده است، چه در زمانهاي گذشته و چه در زبانهاي امروزي. در حقيقت گاهي به نظر مي رسد که جوامعي که قبل از جوامع صنعتي بوده اند، از نظر گرامري خيلي پيچيده تر از زبانهايي مثل انگليسي هستند (براي مثال انگليسي حدوداً 7 زمان دارد ولي «کيوانجو»، زباني که در دامنه هاي کوه کيليمانجارو صحبت مي شود، داراي 14 زمان است.)
در طول تاريخ، زبـان، مثل هر چيز ناشناخته ديگري، ذهن بشرِ جستجوگر را به خود مشغول داشته است. از زمانهاي بسيار دور، انسان در جستجوي يافتن پاسخي براي اين سؤال بود که ريشه اين ويژگي منحصر بفرد که او تنها در همنوعان خودش مي ديد و هيچ موجود زنده ديگري در جهانِ به اين بزرگي داراي آن نبود، از کجا منشا گرفته است. تاريخ پر است از حکايات متنوعي در باب تلاش انسان براي يافتن سرمنشأ زبان. از جمله اين تلاشها آزمايشاتي بود که توسط «سامتيکوس»، فرعون مصر، «جيمز» پادشاه اسکاتلند و «اکبر» امپراطور هند صورت گرفت. در هر سه اين آزمايشها، براي کشف سرمنشأ زبان، کودکاني را از بدو تولد دور از انسانها نگه داشتند تا ببيند به چه زباني صحبت ميکند. نتيجه تمام اين آزمايشها يک چيز بود: اين کودکان قادر به حرف زدن به هيچ زباني نبودند.
تئوري هاي مختلف در باب منشأ زبان
تئوري هاي مختلفي در باب منشأ زبان وجود دارد که در اينجا به طور مختصر به آنها اشاره مي شود. اين تئوري ها عبارتند از:
1ـ تئوري منشأ الهي
2ـ تئوري تکامل طبيعي
3ـ تئوري ابداع
4ـ تئوري سازگاري جسماني
5ـ تئوري منشأ ژنتيکي
******************************
1ـ تئـوري منشـأ الهـي
ساليان سال قبل از اينکه تئوري هاي علمي در مورد خاستگاه زبان ارائه شوند، نظريه هاي بسياري در مورد منشأ زبان در مذاهب و اسطوره هاي مختلف ارائه شده بود. نکته قابل توجه در مورد اين نظريه ها اين است که اکثر آنها داراي مضمونهاي مشابه و تکراري هستند که در هر فرهنگي خود را با اندکي تغيير نشان داده است. از جمله اين مضامين، وقوع يک حادثه يا بلاي طبيعي و پراکنده شدن انسانها در روي زمين و به طبع آن چند شاخه شدن زبان اوليه است.
در اسلام عقيده بر اين است که خداوند زبان را به «حضرت آدم» آموخت.
در داستان «برج بابل» که در تورات و انجيل به آن اشاره شده چنين آمده است که خداوند با بر هم زدن زبان اوليه و ايجاد زبانهاي مختلف بشر را به خاطر موفقيتهايي که در تکنولوژي به دست آورده بود مورد مجازات قرار داد.
در يکي از افسانه هاي هندو چنين آمده است که نه تنها چندگانگي زبانها، بلکه چندگانگي فرهنگها هم حاصل مجازات شدن درختي مغرور توسط براهما است. بر طبق اين افسانه، «درخت دانش» که در مرکز زمين قرار داشت چنان بلند شده بود که سر به آسمان کشيده بود. درخت در دل با خود گفت: «من سر به آسمان مي سايم و شاخه هايم را بر سر زمين مي گسترانم و همگان را در زير سايه خود مي گيرم تا آنها در امنيت و آسايش در کنار هم زندگي کنند و هرگز از هم جدا نشوند.» ولي براهما براي مجازات درخت مغرور شاخه هاي آن را بريد و آنها را در نقاط مختلف انداخت. از روئيدن آن شاخه ها باورهاو و سنن و زبانهاي مختلفي روئيد.
در بعضي از اسطوره هاي سرخپوستان آمريکا سخن از طوفاني در ميان است که پس از فروکش کردن آن، با پراکنده شدن انسانها زبانها هم متفاوت شد. به عنوان مثال در داستان قبيله آزتک چنين آمده که بعد از فرو نشستن طوفان کبوتري از راه رسيد و زبانهاي مختلف را به فرزندان زن و شوهري که از طوفان جان سالم به در برده بودند آموخت.
در افسانه قبيله ساليشان آمده که بين دو نفر دعوايي بر سر اين قضيه در گرفت که آيا صداي صفير مانندي که در هنگام پرواز مرغابي ها به گوش مي رسد به خاطر عبور هوا از روي نوک آنها است يا ناشي از بر هم خوردن آنها. بحث بالا گرفت و با به ميان آمدن پاي بزرگان قبيله و عدم رسيدن به يک جواب قانع کننده دعواي شديدي به پا شد که منجر به از هم پاشيدن قبيله و رفتن عده اي از قبيله شد. اين افراد به مرور شروع به حرف زدن به زبانهاي متفاوتي کردند و به اين ترتيب زبانهاي مختلفي شکل گرفت. در اسطوره قبيله تيکونا که متعلق به قسمت هاي بالاي آمازون هستند داستان مشابه داستانساليشانها آمده است، با اين تفاوت که در اينجا دعوا بر سر اين است که چه کسي دو تا تخم مرغ مگس را خورده است.
در اسطوره هاي آفريقايي آمده است که بعد از يک قحطي شديدي آدمها ديوانه شدند و هر کدام به سويي رفتند و شروع به گفتن کلمات عجيب و غريبي کردند که سرمنشأ زبان شد.
در اسطوره هاي استراليايي چنين آمده است که در زمانهاي گذشته عجوزه پيري زندگي مي کرد که با عصاي بلندش بر خوابيده ها آتش مي ريخت. بعد از مرگش مردمان به شادي دور جسدش جمع شدند و شروع به خوردن اجزاي بدنش کردند. به محض خوردن او زبانشان باز شد و هر کدام به زبان خاصي شروع به حرف زدن کرد.يک اسطوره ديگر استراليايي مي گويد که الهه اي به هر کدام از فرزندانش زباني داد تا با آن بازي کنند.
2ـ تئـوري تکامل طبيعي
در مقطعي از سير تکاملي انسان مغـز او پيچيدگي خاصي پيدا کرد که ابداع زبان و يادگيري آن را براي بشر امکانپذير ساخت. به عبارت ديگر در مقطعي از زمان، انسان صاحب دستگاه فراگيري زبان (Language Acquisition Device LAD شد.
3ـ تئـوري ابـداع
خلاصة کلام اين تئوري اين است که زبان اختراع آدمي است. فرضيه هايي که بر اساس اين تئوري هستند عموماً به دو دست تقسيم مي شوند: «فرضيه هاي تقليد» و «فرضيه هاي نياز».
الف) فرضيه هاي تقليد
1ـ فرضيـه ding-dong
بر اساس اين فرضيه، زبان از زماني آغاز شد که انسان بر اساس صداهاي مربوط به اشياء در دنياي واقعي، شروع به نامگذاري بر روي اشيا يا پديده ها کرد. مثال: کلمه boom براي واژه explosion که در انگليسي به معناي انفجار است.
2ـ فرضيـه pooh-pooh
در اين نظريه عقيده بر اين است که کلمات اوليه از فريادهاي ناخواسته انسانها در هنگام شادي، خشم، درد و ناراحتي سرچشمه گرفته اند و به مرور زمان تبديل به کلمه هاي پيچيده تري براي بيان احساسات و عقايد شده است (مثال «آخ» در فارسي).
3ـ فرضيـه bow-wow
اين نظريه مي گويد که کلمات حاصل تقليد از صداي حيوانات هستند. مثال: hiss, meow. ايرادي که بر اين فرضيه و فرضيه هاي قبلي وارد است اين است که اين کلمات نـام آوا (onomatopoeic) دامنه بسيار محدودي از دايره واژگاني زبانها را تشکيل مي دهد. بعلاوه، در مورد فرضيه هايي مثل pooh-pooh، بايد به اين نکته توجه داشت که اين نوع واژه ها بسيار وابسته به زبان هستند؛ به عنوان مثال همين واژه آخ که براي بيان درد در فارسي به کار مي رود، در انگليسي با واژه ouch اظهار مي شود. برخلاف خنده، عطسه، اشک، سکسکه و ... که پاسخهاي ذاتي انسان به محرک هستند، نحوه بيان آنها بسته به زبان دارد نه، اينکه بر زبان مقدم است.
4ـ فرضيـه ta-ta
چالز داروين بر اين عقيده بود که گفتار نوعي پانتوميم دهاني است (گر چه خودش چندان اين فرضيه را قبول نداشت!). اندام گفتار براي تقليد از حرکات دستها به کار مي رفت. به عبارت ديگر، زبان از حرکات و ايماها و اشاره هايي شکل گرفت که توسط اندام گفتار تقليد مي شد.
ب) فرضيه هاي نياز
دسته ديگري از نظريه ها در مورد منشأ زبان بر اين موضوع اشاره دارند که زبان پاسخ به بعضي از نيازهاي بشر است. افلاطون معتقد بود که زبان از نياز انسان سرچشمه گرفته است. به قول انگليسي هاي امروزي نياز مادر اختراع است. برخي از نظريه هاي نياز عبارتند از:
1ـ فرضيـه هشـدار
ممکن است زبان نشأت گرفته از صداهايي باشد که حيوانات براي هشدار دادن به هم استفاده مي کردند و انسان آنها را شنيده است. شايد هم زبان با هشدار دادن انسان به همنوعش شروع شده باشد (مثل «مواظب باش»، «کمک»).
2ـ فرضيـه yo-he-ho
بر اساس اين فرضيه، پايه گسترش زبان فعاليتهاي دسته جمعي بشر بوده است. مثلاً صداهايي که افراد هنگام بلند کردن سنگهاي سنگين براي بستن در غارهايشان استفاده مي کردند يا فريادهايي که فرماندهان جنگي براي روحيه دادن به سربازانشان به زبان مي آوردند. درست است که اين فرضيه در مورد منشأ زبان فرضيه محکمي نيست ولي حداقل مي توان گفت که اين فرضيه ميتواند نشان دهنده سر منشأ اولين شعرها و ترانه هاي بشر باشد.
3ـ فرضيه دروغگويي
«اي. ايچ. استرتوانت» مي گويد از آنجايي که تمام احساسات و نيات واقعي و حقيقي انسان از طريق حرکات، ايماها و اشارات و نگاه هايش ناخواسته بيان ميشود، يک سيستم برقراري ارتباط بايد ابداع مي شد تا انسان براي پنهان کردن افکار و احساساتش بتواند دروغ بگويد يا ديگران را فريب بدهد. و به اين ترتيب زبان براي نيل به اين هدف توسط بشر ابداع شد!
4ـ تئـوري سازگاري جسماني
خصوصيات فيزيکي انسان از قبيل دندانهاي راست و مستقيم، لبهايي با ماهيچه هاي ظريف در هم پيچيده با انعطافپذيري بالا، دهاني نسبتا کوچک که به سرعت باز و بسته مي شود، زباني کوچکتر، ضخيم تر و عضلاني تر که ميتواند در توليد انواع اصوات در داخل حفره دهاني نقش داشته باشد، موقعيت حنجره و تارآواها.. همه و همه عواملي هستند که به انسان کمک ميکنند، بر خلاف ساير حيوانات، قادر به توليد اصواتي بشوند که موجودات ديگر به خاطر شرايط جسماني شان قادر به توليد آنها نيستند (نقل از کتاب «بررسي زبان»، نوشته جرج يول)
5ـ تئـوري منشأ ژنتيکي
جرج يول در کتاب بررسي زبان به اين مساله اشاره دارد که فرضيه «ذاتي بودن زبان» به عنوان جوابي براي معماي منشأ زبان به چيزي در «ژنتيک» انسان اشاره دارد. يعني اينکه انسان با استعداد خاص براي يادگيري زبان به دنيا ميآيد. اين استعداد ذاتي است و هيچ جاندار ديگري آن را ندارد. محققان بر اين عقيده اند که اين تغيير تدريجي نبوده و چيزي بوده که نسبتاً سريع اتفاق افتاده است.
cنظرياتي در باب تنوع زباني d
بدون توجه به اينکه زبان هديه مخصوصي از جانب خدايان بوده يا حاصل تکامل يا اختراع آگاهانه بشر، در هر حال اين واقعيت بر سر جاي خود باقي است که زبان وجود دارد. و از آنجايي که امروزه زبانهاي مختلف زيادي وجود دارد اين سؤال مطرح مي شود که: آيا يک زبان اوليه وجود داشته است يا بيش از يک زبان اوليه؟ امروزه بيش از 5000 هزار زبان زنده در دنيا وجود دارد و ما مي دانيم که تعداد زبانها در گذشته به مراتب از اين بيشتر بوده است. دو نظريه مختلف درباره تنوع زبانهاي فعلي دنيا وجود دارد که عبارتند از : «نظريه تک تباري يا تک مبدايي زبان» و «نظريه چند تباري يا چند زايش زبان»
الف) نظريـه تک تبـاري
قديمي ترين نظريه در مورد تنوع زباني به اين مسأله اشاره دارد که تنها يک زبانه اوليه وجود داشته است که زبانهاي ديگر از آن مشتق شده اند. البته فرضيه هاي منشأ زباني که بر پايه «نظريه تک تباري» هستند، لزوماً از عقايد مذهبي سرچشمه نمي گيرند. بسياري ا ز دانشمندان امروزيِ پيروي نظريه تک تباري فرضيه اي به نام «فرضيه زبان مادر» را ارائه مي کنند. بر اساس اين فرضيه، حدود 150 هزار سال پيش يک گروه از انسانهاي هوشمند اوليه به يک زبان اوليه صحبت مي کرده اند که تمام زبانهايي امروزي دنيا از آن سرچشمه گرفته اند. از آنجايي که بيشتر دانشمندان بر اين عقيده اند که اولين انسانهاي کاملاً مدرن در آفريقا بوده اند، نظريه زبان مادر با نظريه گسترده تري در مورد منشأ انسان به نام «از دل آفريقا» گره خورده است.
ب) نظريـه چنـد تبـاري
يک فرضيه ديگر در مورد منشأ انسان، و به تبع آن منشأ زبان او وجود دارد که «نظريه تکامل موازي» نام دارد. اين فرضيه مي گويد از آنجايي که انسان در بيش از يک نقطه از دنيا داشت همزمان تکامل مي يافت، هر گروه از آنها زبان منحصر به فرد خود را ساخت. تئوري چند منشأيي زبان که اغلب با نظريه «تکامل موازي» آورده مي شود، به «نظريه چند تباري» معروف است. خود هر کدام از اين زبانهاي اوليه به مرور به شاخه هاي ديگري تقسيم شده اند. اين امکان وجود دارد که خانواده هاي بزرگ زباني که امروزه در دنيا وجود دارند، از تبار اين زبانهاي مادر جداگانه باشند.
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |