گفته میشود تصور کل جهان به سان یک واحد تاریخی، تصوری رواقی است که آن نیز محصول دوره هلنیستی است و هلنیسم تصور تاریخ جهان را خلق کرد(کالینگ وود، 1385: 46)5؛ ولی در حقیقت، تاریخ جهانی با آن نگرش الهی، در ابتدا با شاهنشاهی هخامنشی و توسط کوروش آغاز شد و میراث آنها بعدها به اسکندر، به عنوان پیرو راه هخامنشیان و دوران هلنیستی رسید. هر چند فاتحان مقدونی نیز به علت زندگی اجتماعی و بافت فکری خاص خودشان نتوانستند همه انسانها را بسان یک کل واحد در نظر بگیرند و ساختار پیشین را احیا نمایند. آنچه بیش از همه تصور رواقی را از مفهوم جهان بشری به وجود آورد، جهانگشایی اسکندر و در نتیجه آن، تغییر نگاه یونانیان نسبت به مفهوم دولت ـ شهر و جامعه انسانی بود. جنگهای داخلی و سلطة مقدونیه بر دولت ـ شهرهای یونانی، فلسفه وجودی این ساختارهای سیاسی را دستخوش تغییر کرده بود. یونانیان علت وجودی جدیدی جستجو میکردند. این کوشش آشکارا نشان میداد که شیوه پیشین زندگی را باید کنار گذاشت یا نفی کرد و فلسفه جدیدی رواج داد. این فلسفه باید با واقعیات زندگی نو هماهنگ میشد، و پیش از هر چیز جامعه سیاسی جدید و بزرگتر را به رسمیت میشناخت و نظریة دیگری درباره فرد یا انسان سیاسی که اینک خارج از دولت ـ شهر میزیست، ارائه میداد. نتیجه فتوحات مقدونی جوان، حضور حداکثری یونانیان در جوامع شرقی و آشنایی نزدیک با آنان بود؛ در حالی که ایرانیان قرنها پیش از اسکندر با اقوام و ملل گوناگون پهنه شاهنشاهی مراودات نزدیک داشتند و به لزوم ایجاد یک جامعه جهانی پی برده بودند و تحقق بخشی به آن قبل از وی عملی شده بود. اسکندر، تنها به ایجاد حکومتی امید داشت که از او به عنوان ادامه دهندة راه هخامنشیان یاد شود. شاید به همین علت باشد که بر پایة آخرین پژوهشها، از وی به عنوان آخرین پادشاه هخامنشی یاد میشود و پایان این عصر را نه مرگ داریوش سوم در 331 پیش از میلاد؛ بلکه مرگ اسکندر در 324پ.م قلمداد میکنند.6 هر چند این موضوع برای وی و جانشینانش در حدّ یک رؤیا باقی ماند. عبدالحسین زرینکوب مینویسد:
«سالهای پایانی عمر قطعاً برای او (اسکندر) این نکته را روشن کرده بود که بین رؤیای ایجاد یک امپراتوری جهانی با توفیق ادارة آن تفاوت بسیار است و بیشک، همین نکته بود که او را به شیوه حکومت کوروشی که وی گهگاه در او به چشم یک سرمشق یا یک رقیب مینگریست، علاقهمند کرد. طرح اختلاط نژادها و ایجاد برادری جهانی اگر در واقع بیش از حد یک شعار سیاسی یا یک مصلحت وقت، ذهن او را به خود مشغول داشته بود، صورت تازهای از تسامح کوروشی بود و نطق اپیس و ضیافت شوش نیز که مقدمات همین طرح اختلاط و برادری و شاید نیز تجلی تمام وجود آن بود، در واقع، از توجه اسکندر به سیاست کوروشی حکایت میکرد».
مسلماً ویرانگریها و کشتارهای وی نمیتوانست از او در ذهن ملتها منادی وحدت بشری بسازد. ادبیات پایان تاریخی زردشتی که در دوره پس از او از گستردگی زیادی برخوردار شد، شاهدی بر این ماجراست. مهمتر این که بنمایههای اندیشه رواقی نیز خاستگاه هایی ایرانی داشت. آنها به نوعی ثنویت فعل و انفعال در شناخت از «واقعیت» قائل بودند؛ با این تفاوت که آن را مادی تلقی میکردند و هر دو را در قالب یک کل واحد قرار میدادند. از نگاه آنها اصل فعال، عقل درونی یا خدا بود. زیبایی طبیعی یا غایت در طبیعت نشانه وجود یک اصل فکر در جهان؛ یعنی خدا به شمار میآمد که به عنایت و مشیت خود همه چیز را برای انسان مرتب کرده است. شگفتآورتر این که ایشان به پیروی از هراکلیتوس، فیلسوف میلتوسی، تجلی خدا را در جهان مانند ایرانیان در عنصر «آتش» میدیدند.. بویس مینویسد:
«هراکلیتوس میآموخت که «خدا» همان «خرد» است؛ خردی که میخواهد و در ضمن نمیخواهد با اسم «زئوس» خوانده شود. معنای این گفته آن که صاحب خصوصیات سنتی؛ ولی شایسته زئوس است و از ویژگیهای ناشایست«زئوس» بری است. خرد یکی است، و آگاه بر آن دانشی که همه چیز را در گیتی فرمان میدهد. خرد، بیوقفه و شب و روز، آدمیان را مراقب است. این تأکید بر ترصد پیوسته نیروی الهی از آدمی در یونان امری نوین بود. همانندیهای این باور، با اعتقاد به اهورمزدایی عقل کل، چنان چشمگیر است که نیازی به تأکید ندارد».
رواقیون بنا بر همین تعبیر بود که قائل شدند هر انسانی صاحب قوّه عقل است و بخشی از آن عقل کل در وجود هر انسانی به ودیعت نهاده شده است و از آنجا که سرزمین خاصی برای عقل کل وجود ندارد، انسانها نیز صاحب یک قانون و یک وطن هستند. انسان عاقل شهروند جهان است، نه شهروند این یا آن کشور خاص و از این رو، تقسیم بشر به کشورهای متخاصم و متنازع باطل و بیمعنی است. در تفکر زردشتی نیز «خرد» بخشی از تشخّص و ماهیت الهی را تشکیل میدهد. در متون پهلوی، خرد تقریباً با اندیشه نیک(وَهومَنه) گاهان مطابق است، که به عنوان اصلی کیهانی شناخته میشود و میان خداوند و انسان مشترک است؛ یعنی هم خرد ناب آفریدة خداوند است و هم خردی که در ذهن مردمان نهاده شده است. خود زردشت در گاهان از خردش به عنوان بخشی از خرد و اندیشه الهی یاد میکند (یسنه، هات 31: بند11). در مینوی خرد میخوانیم:
«آفریدگار بسیار نیک این مخلوقات را به خرد آفرید و آنان را به خرد نگه میدارد و به سبب افزار(قدرت) خرد که سودبخشترین است، آنان را پایدار و بیدشمن، به جاودانگی همیشگی، از آن خود کند.» (مینوی خرد: 17) یا در جای دیگر میگوید:
«گفتند که از همه نیکیهایی که به مردمان میرسد، خرد بهتر است؛ زیرا که گیتی را به نیروی خرد میتوان اداره کرد و مینو را هم به نیروی خرد میتوان از آن خود کرد. این نیز پیداست که اورمزد این آفریدگان در گیتی را به خرد غریزی آفریده است و اداره گیتی و مینو به خرد است».
به لحاظ معنایی نیز، این واژه معادل دقیق واژة یونانی«Nous» است که در برگیرندة دو جنبة «خرد» و «عقل سلیم» است؛ خردی که در هر انسانی وجود دارد و موجب آگاهی از خود و حبّ ذات میشود؛ چیزی که برای انسان امری طبیعی است و با بسط این عشق طبیعی است که آدمی میرود تا دیگران را نیز دوست بدارد. او بدخواه هیچ کس نخواهد شد و برای همگان خیر و خوبی آرزو میکند، در حالی که از رنج و زحمت بر خود آگاه است. او همچنان آرزو میکند که دیگران را به جان بخرد. شادی چیزی نیست که آدمی تنها از آن بهرهمند شود؛ بلکه عملی است جمعی، که تمامی انسانها برای سهیم شدن در آن فراخوانده میشوند. پادشاهان هخامنشی بر این باور بودند که شادی از طرف اهورامزدا برای همة انسانها آفریده شده است. از این رو، وحدت نوع بشر در باور زردشتی به اصلی بنیادین برای مقابله با تهاجم اهریمن و دفاع از ساحت اهورامزدا تبدیل شده است. این اتحاد جهانی، اتحادی برادرانه است و تا نابودی دروغ ادامه خواهد یافت؛ زیرا همه از یک پدر آفریده شدهاند و باید همدیگر را از خود به حساب آورند. در متنی میخوانیم:
«زمانی که بشر بر اساس عشقی متقابل به وحدت دست مییابد، دیوان از این که بتوانند به آدمی لطمه و آسیب وارد سازند، نومید میشوند، و نه این که قادر میشوند تا تفرقة خود را به وحدت تبدیل نمایند. در فرشکرد، کل نوع بشر به گونهای مستحکم و تغییرناپذیر و بر اساس عشقی متقابل به هم خواهد پیوست و این بدان معنی خواهد بود که دیوان از این که قدرت یافته تا بر آدمی آسیب وارد سازند، کاملا نومید خواهند شد. آنها نابود خواهند شد و از این که دوباره گرد هم آیند و برای توطئهچینی علیه مخلوقات اهرمزد به مشورت پردازند، بازداشته خواهند شد. آنگاه یک شادی عالمگیر و ابدی برای کل آفرینش پدیدار میشود و دیگر ترس و وحشتی نخواهد بود».
همبستگی نژادی انسانی که نهایتاً دروغ را نابود خواهد ساخت، در پرتو کیش زردشتی و در پایان تاریخ متحقق خواهد شد و همگان به این دین اعتراف و اقرار خواهند کرد. آنها متحد در پشت سر سوشیانس، ناجی که اهرمزد امر فرشکرد را به او میسپارد، حرکت خواهند کرد.
با این تعبیر، میتوان نتیجه گرفت که باور رواقی نیز در اصول خود بیشتر وامدار شرق و اندیشههای جاری در آن بوده است. تنها عملی که دولتهای هلنیستی در دورهای موفق به انجام آن شدند، ایجاد زمینههایی برای رواج زبان یونانی در میان طبقات بالای شهری سرزمینهای واقع در گسترة شاهنشاهی هخامنشی بود که سبب سهولت ارتباط میان ساکنان این سرزمینها شد و تعامل فرهنگی و فکری را میان ملل مختلف، که پیش از آن شکل گرفته بود، سرعت بخشید که این نیز به غنیتر شدن و جهانیتر شدن آموزههای پیشین انجامید. ظهور ادیان جهانی پس از آن، نشانی از آمیختگی این باورها و عقاید بود. چنین بود که یونان در حوالی سالهای تولد مسیح، زمینههایی آماده برای پذیرش آیین جدیدی داشت که پیامآور صلح و دوستی و همبستگی بشری باشد8. این موضوع از ارکان آموزههای دینی بود که پس از آن در این گستره از جهان به وجود آمده بود. میترائیسم، مسیحیت و مانویت وامدار این طرز تلقی بودند که پیش از آن در گسترة شاهنشاهی ایرانیان شکل گرفته بود. ظاهراً آنچه باعث نشد ایرانیان هخامنشی بتوانند تاریخ نگارانی جهانی بسان مورخان دوره هلنیستی، مانند: تروگ پومپه(Pompeus Trogus)، پلین(Pline) یا دیودور سیسیلی(Diodorus of Sicily) را پرورش دهند9 نه در عدم اندیشة تاریخ جهانی؛ بلکه باید بیشتر در نابودی آثار مکتوب و مشکلات تکنیکی و ابزاری و همچنین، سلطه نگرشهای طبقاتی و تقدیری بر نگاه تعالیجویانة ایرانیان، جستجو کرد. نگرشهایی که پس از آن با تقلیل ایدة جهانی زردشت به نگرش قومی و قبیلهای توسط مغانش، روح آفرینشگری را از عرصه فکر و اندیشه جدا کرد و از آن در جهت مبارزه با مکاتب فکری دیگر استفاده کرد. با این حال اگر بپذیریم که تاریخنگاری جهانی محصول دوران هلنیستی است، بیشک تصور واحد از جامعه بشری بسان یک واحد تاریخی محصول دوران هخامنشی است. بیهوده نبود که هگل(Hegel) فیلسوف آلمانی، ایران را خاستگاه اندیشة تاریخ جهانی میدانست.
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |