تا چند دهه قبل کثیری از تاریخدانان داخلی و خارجی میپنداشتند که پشتونهای کنونی همان «پکتهای» تاریخی اند که هرودوت از آنان بنام «پکتیوس» و بطلیموس از آنان بنام «پکتین» یاد کرده است. اما؛ اکنون زبان شناسان اظهار میدارند که طبق قواعد واجشناسی«Phonologic» امکان این که «پکت» به پشتون مبدل گردد، نیست (Humbach& Faiss, 2012, p. 60). مورگستیرنه شکل اولیه پشتو را پرسوانه «parswana» (همریشه با فارسی) میداند و قبیله آریانایی «پَرسو parsu» در سنسکریت و «پارشو parshu» نام شخص یا قبیلهای و همچنان «پارشهواه» منحیث قبیلهی جنگی در ریگودا را مرتبط با آن میپندارد(Cheung, 2017, p.38).
نامها و به تبع آن خاستگاههای یاد شده در بالا منطبق با ریشه زبان «پشتو» نیست، گفته آمد که زبان پشتو زبانی آریانانی و از گروه شرقی این خانواده بهشمار میآید، و باتوجه به مشترکات این زبان با زبانهای سغدی، ختنی و خوارزمی موقعیت اولیه آن باید در همسایگی این زبانها بوده باشد. مورگستیرنه براساس همین مشترکات خاستگاه زبان پشتو را در بدخشان و جایی بین زبان مونجی و زبان سنگلچی میداند «Rahman&Kamran, 2021, p.114». جوزیف مارکوارت نخستین کسی بود که به این مهم توجه کرد و هماو بود که از گزارشهای جغرافیادانهای هلنی چون استرابو(23 پ.م) و پتولِمی«Ptolemy 150 میلادی» نامهایی را دریافت که با «پشتون»های کنونی پیوند دارند. او نامهای مردمانی چون ؛ پارسیئتها«parsietai» و پارسیوها «parsioi» که توسط پتولمی ذکر شده را مرتبط به «پشتون»ها دانست.پتولمی در ذیل شهرهای پاراپامیزوس(در اوستایی اوپائریسئن) یادآور میشود که پارسیوها در مناطق شمال و پارسیئتها در جنوب پاراپامیزوس زندگی میکنند، همچنان در ذیل شهرهای پاراپامیزوس از شهری بنام پارسیانا«persiana» نام میبرد که محل زندگی یکی از قومهای یاد شده است. پاراپامیزوس شامل مناطق مرکزی، کابلستان، مشرقی و جنوبی افغانستان و قسمت کمی از پاکستان کنونی میشود. جانی چِونگ (Johnny Cheung) در مقالهی «ریشه اصطلاح (پشتون) و (افغان) از نو» با جزئیات تمام نشان داده است که پارسیئتها و پارسیوها که پتولمی گزارش داده را استرابو دو قرن قبل بنام «پاسینیو = Pasianio» یاد کرده است. استرابو آورده است که قبایل کوچی سکایی که بنام «اسیاُی، پاسینیو، تُخاری و سکاروکی» یاد میشدند از آنسوی سیحون وارد باختر یا شمال افغانستان کنونی شدند. استرابو خاستگاه اصلی این قبایل را جایی در آنسوی سیحون و در مقابل سغدیان ذکر کرده است. پولیبیوس (200 پ.م) تاریخنگار یونانی از هجوم قبایل کوچی در زمان آنتیوخوس سوم در باختر یاد میکند و پومپیوس تروگوس مورخ گالو – رومی در قرن اول پیش از میلاد نیز گزارش میدهد که مردم سکایی، ساراواکهها و آسیاییها در زمان پادشاهی «دیودوت» سلوکی سرزمینهای سغد و باختر را فتح کردند و فرمانروای آن سرزمینها شدند. همچنان در گزارشهای تاریخی چینی در همین دوره یعنی قرن دوم قبل از میلاد نیز از مردمان آریانایی بنام «یوئژی» yuezhi یاد میشود که توسط فشار اقوام دیگر به سغد و باختر کوچیدند، و بلاخره جانی چونگ اظهار میدارد که قبایل کوچیده از آنسوی سیحون که در گزارشهای تاریخی بنام پارسیئتها، پارسیوها و پاسینیوها یاد شدند اجداد پشتونهای کنونی اند و خاستگاه زبان پشتو در جایی در همسایگی سغدیان و خوارزمیان بوده است (Cheung, 2017, Ps. 40-38). این نظریه با درنظرداشت ریشهی «زبان» پشتو به قطعیت میرسد چهآنکه زبان پشتو خود نشان میداد که خویشاوند بیسار نزدیک زبانهای سغدی، خوارزمی، و ختنی است. دیاکنو در مورد معنی واژه «پاسینیو passianoi »چنین نظری دارد: پارسه parsa، پارسواparsua و پارثوا parthava سه گونه ترکیب از ریشه فارسی باستانی parsava به معنی «استخوان دندهی سینه {قبرغه}، پهلو و مرز» است، همچنان واژه اوستایی parasu به معنی «مرز و پهلو» و واژه اُستی fars به معنی «مرز» را نیز با آنها مرتبط است. بناً آریاناییان مرزهای غربی آریانا را بنام «پارس»، آریاناییان مرزهای شمالی آریانا را بنام «پارث/پارت» و بلاخره آریاناییان مرزهای شرقی را «پارسو و بعدها پشتو» خطاب میکردند. ریچارد فرای با اینکه نظر دیاکنو را «ابتکاری هوشمندانه» توصیف میکند؛ اما نظر خودش این است که چون خوارزمیان با فارسها در گذشتههای دور پیوند عمیقی داشتند، و این امکان را که « همانندی نامهای paktye و pasiani ناشی از آنست که این قوم در قرن دوم پیش از میلاد از شمال به سرزمین باختر تاختند توجیه و تأیید کرد. این بیابانگردان با نام پارسه یا پارسیان شناخته شدند و ایشان شاخهای از اتحادیهی ماساژتها با خوارزمیان بودند که قرنها پیش به همراه برادران همنژاد خویش بهسوی جنوب نرفتند(فرای، 1377، ص. 79). منظور فرای این است که پشتونهای اولیه با فارسها همقبیله بودند و وقتی فارسها از آسیای مرکزی به سمت ایران کنونی خزیدند، پشتونها در همسایگی خوارزمیها ماندند و با برادران خود نرفتند، اما بعدها یعنی در 200 قبل از میلادی مجبور شدند تا به باختر بکوچند.